بازنگری نظام اطلاعاتی امنیتی دوران رضاخان (1)
نظام اطلاعاتی ـ امنیتی، که پیش از آن فقط بخش کماهمیتی از تشکیلات و حیطه فعالیت نظمیه و شهربانی بود، در دوره ی رضاشاه گسترش یافت و فعالیت و حیطه عمل آن فعالیتهای
نظام اطلاعاتی ـ امنیتی، که پیش از آن فقط بخش کماهمیتی از تشکیلات و حیطه فعالیت نظمیه و شهربانی بود، در دوره ی رضاشاه گسترش یافت و فعالیت و حیطه عمل آن فعالیتهای شهربانی را تحتالشعاع قرار داد و آن را تابعی از سیاستهای کلی عملیاتی ـ اجرایی خود ساخت. رضاشاه تصمیم گرفته بود با نظمی قبرستانی و رعبانگیز که دستگاه شهربانی و نظام اطلاعاتی ـ امنیتی آن ایجاد میکند و تمایلات مستبدانه او را برآورده میسازد، حکومت کند و هرگونه مخالفت با حکومت خود را سرکوب و از عرصه سیاسی ـ اجتماعی کشور حذف کند. با این هدف بود که رضاخان مدت کوتاهی پس از کودتای سوم اسفند 1299، درصدد برآمد دستگاه شهربانی را به لحاظ کمّی و کیفی تقویت کرده و با گماردن افراد مورد اعتماد خود در رأس مدیریتهای آن، کارآییاش را تضمین کند. بدین ترتیب مدیران و رؤسای سوئدی نظمیه طی یکی دو سالی که از کودتا میگذشت، کنار گذاشته شده و افسران و نیروهای مورد اعتماد رضاخان جای آنان را گرفتند.
در همان حال، رضاخان ـ رئیسالوزراء ـ تصویبنامهای از تأیید هیئت وزیران گذرانید که بر اساس آن دولت اجازه مییافت تشکیلات شهربانی (نظمیه) را سر و سامان دهد و با گماردن مأموران و مدیرانی، به اصطلاح لایق، ساختار آن را منسجم و دگرگون سازد. در همان تصویبنامه، ساختار و تشکیلات جدیدی برای نظمیه (شهربانی) پیشبینی و حیطه وظایف و عمل شهربانی در تهران و سایر شهرها به طور مبسوط و مشخص تشریح شد.
طرح تشکیل حکومتی متمرکز و مقتدر که در نقاط مختلف کشور حکم نافذ آن جاری باشد، از دلایل اصلی مشارکت انگلیس در کودتای سوم اسفند 1299 بود. بنابراین، ضرورت داشت تشکیلات شهربانی، به ویژه بخش سیاسی ـ اطلاعاتی آن از نظمی جدید و در عین حال کارآمد برخوردار باشد تا حداقل، مخالفان داخلی حکومت را از میان بردارد. در راستای تقویت هر چه بیشتر شهربانی، رضاخان پس از رسیدن به منصب ریاستالوزرایی، در اولین قدم و به رغم تمام مخالفتها، نظمیه (شهربانی) را که تا آن هنگام زیرنظر وزارت داخله انجام وظیفه میکرد، تحت کنترل وزارت جنگ قرار داد؛ وزارتخانهای که خود از همان اوایل کودتا در رأس آن قرار گرفته بود و این سمت را تا زمان رسیدن به مقام سلطنت حفظ کرد.
پس از عزل سوئدیها، تا پایان سلطنت رضاشاه، شش نفر در رأس شهربانی قرار گرفتند. اولین آنها میرزا محمدخان امیر اقتدار بود که فقط دو هفته در این مقام باقی ماند. پس از او محمدخان درگاهی در دی 1302 رئیس شهربانی شد و تا 12 آذر 1308 ـ حدود 6 سال ـ بر شهربانی حکم راند. پس از او، به ترتیب، سرتیپ محمدصادق کوپال و سرتیپ فضلالله زاهدی جمعاً نزدیک به دو سال در رأس شهربانی قرار گرفتند؛ اما چنان که مورد نظر رضاشاه بود مدیران لایقی برای این تشکیلات تشخیص داده نشدند تا این که در 1310ش. سرتیپ محمدحسین آیرم به ریاست شهربانی منصوب شد و تا فروردین 1315 که رکنالدین مختار (سرپاس سرتیپ مختاری) بر این سمت گمارده شد در مقام خود باقی بود. سرپاس مختاری آخرین رئیس شهربانی دوره ی رضاشاه بود.
آنچه پس از کودتا پیش آمد و آنکه جانشین اداره ی تأمینات و پلیس سیاسی عصر مشروطیت شد عملکردش در تقابل با آزادیهای مشروع سیاسی، اجتماعی و فردی ایرانیان بود. محمد درگاهی، که جانشین وستداهل شد، پیش از آن به دستور رضاخان مأمور رسیدگی به پرونده و عملکرد سوئدیها شده بود تا برای آنها پروندهسازی کرده، بهانه لازم را برای انفصال آنها از رأس نظمیه به دست آورد و این وظیفه را چنانکه خواسته رضاخان بود به انجام رساند. در دوره ی ریاست درگاهی، شهربانی حیطه فعالیت خود را در تهران و سایر بخشها گسترش داد و در مسیر خواستههای رضاشاه از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ به ویژه در از میان برداشتن مخالفان سیاسی حکومت بیپروایی را به نهایت رسانید. درگاهی در روند قدرتیابی رضاخان، پس از کودتای سوم اسفند تا صعود نهایی او به تخت سلطنت، نقش اساسی برعهده گرفت و با از میان برداشتن مخالفان سیاسی او، راه را برای انقراض سلطنت قاجار هموار کرده، مخالفان سلطنت پهلوی را به انحاء گوناگون به قتل رسانید و یا منزوی ساخت.
در دوره کوتاه ریاست کوپال هم روند تعقیب مخالفان سیاسی حکومت رضاشاه ادامه یافت. برخی رجال درجه اول نظیر نصرتالدوله فیروز در این دوره محاکمه و در زندان شهربانی محبوس شدند.
پس از کنارهگیری سرتیپ کوپال از ریاست شهربانی در آذر 1309، چند ماه سرتیپ فضلالله زاهدی، که پیش از آن به علت ناکامی در سرکوب مخالفان استان فارس مورد غضب رضاشاه قرار گرفته، خلع درجه گشته و بیکار شده بود، ریاست شهربانی را برعهده داشت. پس از مدتی رضاشاه زاهدی را عفو کرد و او را پس از کوپال به ریاست شهربانی منصوب کرد؛ اما به علت بیلیاقتی و مخصوصاً پس از «فرار جمعی از زندانیان به سرکردگی سیدفرهاد، یاغی معروف» از زندان قصر، بار دیگر مورد خشم و بیمهری رضاشاه قرار گرفته، پس از مدت کوتاهی در اردیبهشت 1310 خلع درجه شده از ریاست شهربانی برکنار و زندانی گردید.
دوره ریاست زاهدی بر شهربانی کوتاهتر از آن بود که بتواند در تشکیلات و مدیریتهای شهربانی تغییراتی دهد. پس از عزل زاهدی سرتیپ محمدحسین آیرم وارد صحنه شد.
آیرم در رأس شهربانی، قدرت بیحد و حصری یافت و در اندک زمانی توانست اعتماد کامل رضاشاه را به خود جلب کند. در دوره او شهربانی به اوج قدرت جهنمی رسید و «مالکالرقاب جان و مال مردم» شد. مخالفان سیاسی و سایر مردم، تحت کنترل شدید و مراقبت های تمام نشدنی شهربانی قرار گرفتند. حتی رجال و کارگزاران وفادار به رضاشاه هم از تیر گزند شهربانی در امان نبودند و پیوسته از آزاررسانی ها و پروندهسازی های شهربانی در هراس بودند. آیرم بسیاری از رقبای سیاسی و نظامی خود را از اطراف رضاشاه دور کرد و با فراهم آوردن هر آنچه رضاشاه دلخواهش بود، خود را به او نزدیک ساخت. جاسوسان و دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی شهربانی در دوره ی آیرم تمام دوایر دولتی و حکومتی را تحت مراقبت های شدید قرار داده، مخالفان حکومت را تعقیب میکردند؛ در همان حال، مطبوعات در آن دوره تحت شدیدترین سانسورها و نظارتها قرار داشتند و امنیت اجتماعی و حتی فردی مردم نیز از سوی جاسوسان و خبرچینان پرشمار شهربانی سلب شد. در همان حال، آیرم از هر راهی برای ثروتاندوزی و کسب مال و مکنت منقول و غیرمنقول وارد میشد. به واسطه ازدواج فرزندش با خواهرزن رضاشاه، بیش از هر زمان دیگر به خاندان سلطنت نزدیک شد و برای شخص رضاشاه هم املاک و ثروت بسیاری فراهم آورد. همواره مواظب بود سوءظن شاه را نسبت به خود و شهربانی برنیانگیزاند. اما نزدیکی آیرم به رضاشاه و قدرت مهارنشدنی او در رأس شهربانی، چندان دوام نیاورد. رضاشاه به تدریج، چنان که شیوه ی او بود، نسبت به آیرم و اعمال او ظنین شد. البته این بار آیرم بر رضاشاه پیشدستی کرد و قبل از آن که به تیر خشم رضاشاه گرفتار آید به بهانه معالجه بیماری راهی خارج از کشور شد و به رغم پیگیری های رضاشاه، دیگر به کشور بازنگشت.
در دوره ی ریاست کوپال بر شهربانی رکنالدین مختار به سرعت پلههای ترقی را طی کرد و معاون انتظامی کل شهربانی کشور شد؛ و این سمت را در دوران ریاست زاهدی و آیرم نیز حفظ کرد. در واپسین ماههای ریاست آیرم، مختار معاون او بود. هنگامی که آیرم کشور را به بهانه معالجه بیماری به قصد اروپا ترک کرد و دیگر بازنگشت، تا تعیین تکلیف نهایی، مختار کفالت شهربانی را عهدهدار بود. هنگامی که رضاشاه از بازگردانیدن آیرم به کشور نومید شد، رکنالدین مختار را با یک درجه ارتقاء به سرپاسی، که معادل با درجه سرتیپی بود، رسانید و ریاست کل شهربانی کشور را به او سپرد. مختاری در تمام دوران ریاستش بر شهربانی و قبل از آن، به فساد مالی آلوده نشد؛ اما در بیرحمی و قساوت دست کمی از آیرم نداشت. در دوره ریاست مختار بر شهربانی، رعب و وحشت سراسر کشور را فراگرفت و دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی شهربانی در تمام شئون زندگی سیاسی ـ اجتماعی و فردی مردم دخالتهای ناروای پایانناپذیری میکرد.
در دوره ی ریاست مختار، تشکیلات اداری و امنیتی شهربانی باز هم گسترش یافت و در شهرها و مناطق بیشتری دوایر شهربانی تأسیس شد.
در دوره رکنالدین مختار، فشار شهربانی و اداره سیاسی آن بر مخالفان سیاسی گسترش یافت و نظم قبرستانی کمنظیری در کشور ایجاد شد. در همین دوره بود که برخی از مهمترین رجال مغضوب کشور به دستور مستقیم شاه و مختار و توسط مأموران اداره سیاسی و آگاهی شهربانی به قتل رسیدند و مخالفان رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته و بیش از پیش منزوی شدند.
در دوره ی مختار اداره ی نگارشات شهربانی که مسئول سانسور نشریات؛ کتاب و روزنامهها بود بر شدت عمل خود افزود و مطبوعات و قلم را به کلی از اعتبار انداخت. در این دوره سانسور و ممیزی به نهایت رسید، تا جایی که حتی تمام مکاتبات و نامههای شخصی مردم با همکاری کارمندان اداره پست خوانده میشد. مأموران آگاهی و اداره تأمینات شهربانی مراقبت شدیدی بر باجههای پستی و فرستندگان و گیرندگان مراسلات و نامهها داشتند تا هرگاه مطلبی حاکی از مخالفت با حکومت در آنها یافت شود، عاملین را تحت تعقیب قرار داده، مجازات کنند.
انگلیسی ها، که خود پایهگذار سلطنت پهلوی بودند گرایش چندانی به آموزش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رضاخان نشان ندادند. با این حال، بسیار مایل بودند از همان آغاز، دستگاه امنیتی و شهربانی رضاخان در سرکوب مخالفان سیاسی بکوشد و «به فعالیت های سیاسی مضر رسیدگی کند». نیروهای اطلاعاتی و امنیتی که در ایران دوره رضاشاه حضور داشتند ترجیح میدادند در بسیاری موارد خود مستقیماً در امور اطلاعاتی ـ امنیتی دخالت کنند و در کشف توطئههای سیاسی رضاخان را یاری نمایند. حسین فردوست نقش فرانسویان را بیش از انگلیسیان در شکلگیری دستگاه اطلاعاتی، جاسوسی و ضداطلاعاتی دوران رضاشاه مؤثر میداند و ترجیح میدهد فرانسویان را پایهگذار و «بنیان گذار دستگاه اطلاعاتی در ایران» معرفی کند.
بنابراین، دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی و کارآگاهی رضاشاه، بدون اینکه از آموزشهای لازم اطلاعاتی و پلیسی برخوردار باشد، مجموعهای از نیروهای نامتجانس را تشکیل میداد که مهمترین وظیفه آن وحشتآفرینی در نقاط مختلف کشور و سرکوب شدید مخالفت ها بود تا رضاشاه در راستای نقض هر چه بیشتر دستاوردهای مشروطیت و پایمال کردن حقوق اساسی مخالفان سیاسی، اجتماعی و مذهبی آسودهتر گام بردارد. بیشترین فعالیت اداره ی تأمینات و پلیس سیاسی رضاشاه در سرکوب گروه های زیر متمرکز شد:
1. دارندگان اندیشه مشروطهخواهی که، با کودتای سوم اسفند 1299 و قدرتیابی و صعود نهایی رضاشاه به تخت سلطنت، دستاوردهای دوران مشروطیت را محکوم به زوال میدانستند؛
2. روحانیان و علمای مذهبی (اسلامی) که، علاوه بر علایق سیاسی، آشکارا نظارهگر دینزدایی و ایجاد محدودیت برای استقلال روحانیان و علما از سوی او بودند؛
3. رجال و سیاستمداران و کارگزاران دولتی، حکومتی و نظامی که با وجود اعلام وفاداری نسبت به رضاشاه و خدمت در مجموعه حاکمیت، همواره مورد سوءظن و خشم رضاشاه بودند، در حالی که رضاشاه، در واقع و یا در دنیای خیال، تصور میکرد هر آن ممکن است از سوی آنان توطئهای بر ضد او در حال شکلگیری باشد. این گروه از رجال و کارگزاران نیز دائماً در بیم و هراس از رضاشاه و دستگاه مخوف اطلاعاتی ـ امنیتی به سر میبردند؛
4. مدیران و تحریریه مطبوعات و نویسندگان کتابها و نشریات که از همان نخستین ماههای کودتای سوم اسفند تحت شدیدترین سانسورها و نظارتهای نظمیه (شهربانی) قرار گرفتند و این روند تا پایان سلطنت رضاشاه ادامه یافت؛
5. ایلات و عشایر که بلافاصله پس از کودتا سرکوب آنان آغاز شد و تا پایان دوران سلطنت رضاشاه همواره از مهمترین دغدغههای او به شمار میرفتند؛
6. عامه مردم که همواره تحت مراقبت شهربانی قرار داشتند و هرگز از آزارهای مأموران فاسد آن آسوده نبودند.
شکلگیری و انسجام نهایی دستگاه اطلاعاتی و پلیس سیاسی رضاشاه مدتها به طول انجامید. اما دستگاه خبرچینی و جاسوسی او از طریق نظمیه (شهربانی) از همان آغازین سالهای کودتای سوم اسفند 1299 فعال بود و مأموران مخفی و جاسوسان پرشمار آن، مردم را تحت مراقبتهای شدید قرار میدادند. با تمام این احوال، دستگاه اطلاعاتی شهربانی و اداره ی تأمینات آن تا دوران ریاست آیرم تکمیل نشد. در دوره آیرم بود که دایرهای ویژه، که به زودی سایر فعالیتهای شهربانی را تحتالشعاع قرار داد، تحت عنوان اداره ی سیاسی تشکیل شد که از آن تحت عناوین «اداره تأمینات»، «پلیس سیاسی» و «اداره ی آگاهی» نیز یاد شده است. تمام این عناوین به دایره ویژه شهربانی که وظیفه اساسی آن تعقیب و سرکوب مخالفان سیاسی رضاشاه بود اطلاق میشد. اداره آگاهی شهربانی در دوره آیرم مأموران بسیاری به خدمت گرفت و آنها را در مناطق مختلف جامعه پراکند. بدین ترتیب تمام دوایر دولتی، وزارتخانهها، مجلس شورای ملی و غیره مملو از جاسوسانی شد که همه روزه گزارش هایی تهیه کرده و برای ریاست شهربانی ارسال میکردند. بر اساس بسیاری از همان گزارش های مخفیانه، که در موارد متعدد چندان هم حقیقت نداشت، مخالفان حکومت و نیز رقبا و دشمنان شخصی ریاست شهربانی و رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته، مجازات میشدند. بسیاری از رجال درجه اول کشور عمدتاً بر اساس گزارش های مخفیانه اداره سیاسی شهربانی مقصر شناخته شده، محاکمه و مجازات میشدند.
پلیس سیاسی، دامنه ی فعالیت های خود را تا خصوصیترین مسائل زندگی مردم گسترده بود. حتی نامههای پستی و مراسلات شهروندان معمولی نیز از سوی مأموران و خبرچینان شهربانی، که در ادارات و دوایر مختلف پست حضور داشتند، خوانده میشد؛ نیز کسانی که میخواستند مسافرت های بین شهری انجام دهند مجبور بودند از اداره سیاسی شهربانی جواز دریافت کنند. پروندهسازیها و پاپوشدوزی های مکرر پلیس سیاسی شهربانی در دوره ی آیرم افزایش چشمگیری یافت و افراد بسیاری، صرفاً در نتیجه پروندهسازی ها و نیز جرمتراشی های پلیس سیاسی و اداره ی تأمینات گرفتار شده از هستی ساقط میشدند.
بدین ترتیب، تقریباً تمامی رجال، شخصیت ها، نمایندگان مجلس شورای ملی، افراد بانفوذ و صاحب مقام، صاحبان حرفهها و مشاغل تجاری و اقتصادی و تمام کسانی که سری در میان سرها داشتند پروندههایی در نزد آیرم و اداره تأمینات و آگاهی او داشتند و او هرگاه اراده میکرد به وسیله همین پروندهسازی های عمدتاً جعلی و ساختگی فرد موردنظر را به خاک سیاه مینشانید؛ این پروندهسازی ها، در عین حال، راهی پرسود برای ثروتاندوزی آیرم و رؤسای وقت شهربانی بود. بسیاری از دارندگان پرونده سیاسی در شهربانی مبالغی کلان و یا اموال و دارایی های غیرمنقول بسیاری در ازاء مطرح نشدن آن، به رئیس شهربانی میپرداختند تا از عقوبت فرجام خلاصی یابند.
پس از پایان دوران ریاست آیرم بر شهربانی و انتصاب رکنالدین مختار به جای او، اداره ی تأمینات و پلیس سیاسی باز هم حیطه فعالیت و عمل خود را گسترش داد. تعداد کارآگاهان و افسران اطلاعاتی بیشتر شد و شمار جاسوسان و خبرچینان به «شمار ستارگان آسمان!!» افزایش یافت. جوّ بدبینی در میان مردم و ترس و نگرانی دائمی از خبرچینان شهربانی همگانی شد. علاوه بر مخالفان سیاسی و تمام کسانی که گمان مخالفت درباره آنان میرفت، تمام رجال، شخصیتها و کارگزاران دولت و حکومت نیز در سیطره جاسوسان و خبرچینان اداره ی تأمینات (آگاهی) قرار گرفتند و خوششانسترین آنان کسی بود که گزارش کمتر مغرضانهتری درباره او تدوین و به رؤسای شهربانی تسلیم میشد. در دوران مختاری، دستگاه دادگستری و وزارت عدلیه، بیش از پیش، تحت سیطره شهربانی و اداره سیاسی آن قرار گرفت و بر اساس پروندههای تنظیمی شهربانی بود که بیشتر محاکمه شوندگان در دادگستری محکوم میشدند. اصولاً قضات و وزارت عدلیه چارهای جز پذیرش دیدگاههای شهربانی نداشتند. مانند دوران آیرم، در دوره مختاری هم پروندهسازی برای رجال و شخصیتهای کوچک و بزرگ کشور، از امور جاری اداره تأمینات شهربانی محسوب میشد و رجال کشور در دوایر مختلف حکومتی و دولتی از اداره ی تأمینات (آگاهی) شهربانی سخت در هراس بودند. در دوران ریاست مختاری، علاوه بر رجال کشوری، افسران و فرماندهان نظامی نیز، با شیوههایی خاص، تحت مراقبت و کنترل کارآگاهان و جاسوسان اداره ی تأمینات قرار گرفتند.
در دوران مختاری هم پروندهسازی های جعلی و پاپوشدوزی درباره اتباع کشور بسیار رایج بود و مأمورین تأمینات شهربانی به صرف مظنون شدن به افراد، آنان را بازداشت میکردند و مدت ها تحت آزار و شکنجه قرار میدادند.
منبع: ساواک ، مظفر شاهدی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صص 45 - 30
در همان حال، رضاخان ـ رئیسالوزراء ـ تصویبنامهای از تأیید هیئت وزیران گذرانید که بر اساس آن دولت اجازه مییافت تشکیلات شهربانی (نظمیه) را سر و سامان دهد و با گماردن مأموران و مدیرانی، به اصطلاح لایق، ساختار آن را منسجم و دگرگون سازد. در همان تصویبنامه، ساختار و تشکیلات جدیدی برای نظمیه (شهربانی) پیشبینی و حیطه وظایف و عمل شهربانی در تهران و سایر شهرها به طور مبسوط و مشخص تشریح شد.
پس از عزل سوئدیها، تا پایان سلطنت رضاشاه، شش نفر در رأس شهربانی قرار گرفتند. اولین آنها میرزا محمدخان امیر اقتدار بود که فقط دو هفته در این مقام باقی ماند. پس از او محمدخان درگاهی در دی 1302 رئیس شهربانی شد و تا 12 آذر 1308 ـ حدود 6 سال ـ بر شهربانی حکم راند. پس از او، به ترتیب، سرتیپ محمدصادق کوپال و سرتیپ فضلالله زاهدی جمعاً نزدیک به دو سال در رأس شهربانی قرار گرفتند؛ اما چنان که مورد نظر رضاشاه بود مدیران لایقی برای این تشکیلات تشخیص داده نشدند تا این که در 1310ش. سرتیپ محمدحسین آیرم به ریاست شهربانی منصوب شد و تا فروردین 1315 که رکنالدین مختار (سرپاس سرتیپ مختاری) بر این سمت گمارده شد در مقام خود باقی بود. سرپاس مختاری آخرین رئیس شهربانی دوره ی رضاشاه بود.
آنچه پس از کودتا پیش آمد و آنکه جانشین اداره ی تأمینات و پلیس سیاسی عصر مشروطیت شد عملکردش در تقابل با آزادیهای مشروع سیاسی، اجتماعی و فردی ایرانیان بود. محمد درگاهی، که جانشین وستداهل شد، پیش از آن به دستور رضاخان مأمور رسیدگی به پرونده و عملکرد سوئدیها شده بود تا برای آنها پروندهسازی کرده، بهانه لازم را برای انفصال آنها از رأس نظمیه به دست آورد و این وظیفه را چنانکه خواسته رضاخان بود به انجام رساند. در دوره ی ریاست درگاهی، شهربانی حیطه فعالیت خود را در تهران و سایر بخشها گسترش داد و در مسیر خواستههای رضاشاه از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ به ویژه در از میان برداشتن مخالفان سیاسی حکومت بیپروایی را به نهایت رسانید. درگاهی در روند قدرتیابی رضاخان، پس از کودتای سوم اسفند تا صعود نهایی او به تخت سلطنت، نقش اساسی برعهده گرفت و با از میان برداشتن مخالفان سیاسی او، راه را برای انقراض سلطنت قاجار هموار کرده، مخالفان سلطنت پهلوی را به انحاء گوناگون به قتل رسانید و یا منزوی ساخت.
در دوره کوتاه ریاست کوپال هم روند تعقیب مخالفان سیاسی حکومت رضاشاه ادامه یافت. برخی رجال درجه اول نظیر نصرتالدوله فیروز در این دوره محاکمه و در زندان شهربانی محبوس شدند.
پس از کنارهگیری سرتیپ کوپال از ریاست شهربانی در آذر 1309، چند ماه سرتیپ فضلالله زاهدی، که پیش از آن به علت ناکامی در سرکوب مخالفان استان فارس مورد غضب رضاشاه قرار گرفته، خلع درجه گشته و بیکار شده بود، ریاست شهربانی را برعهده داشت. پس از مدتی رضاشاه زاهدی را عفو کرد و او را پس از کوپال به ریاست شهربانی منصوب کرد؛ اما به علت بیلیاقتی و مخصوصاً پس از «فرار جمعی از زندانیان به سرکردگی سیدفرهاد، یاغی معروف» از زندان قصر، بار دیگر مورد خشم و بیمهری رضاشاه قرار گرفته، پس از مدت کوتاهی در اردیبهشت 1310 خلع درجه شده از ریاست شهربانی برکنار و زندانی گردید.
دوره ریاست زاهدی بر شهربانی کوتاهتر از آن بود که بتواند در تشکیلات و مدیریتهای شهربانی تغییراتی دهد. پس از عزل زاهدی سرتیپ محمدحسین آیرم وارد صحنه شد.
آیرم در رأس شهربانی، قدرت بیحد و حصری یافت و در اندک زمانی توانست اعتماد کامل رضاشاه را به خود جلب کند. در دوره او شهربانی به اوج قدرت جهنمی رسید و «مالکالرقاب جان و مال مردم» شد. مخالفان سیاسی و سایر مردم، تحت کنترل شدید و مراقبت های تمام نشدنی شهربانی قرار گرفتند. حتی رجال و کارگزاران وفادار به رضاشاه هم از تیر گزند شهربانی در امان نبودند و پیوسته از آزاررسانی ها و پروندهسازی های شهربانی در هراس بودند. آیرم بسیاری از رقبای سیاسی و نظامی خود را از اطراف رضاشاه دور کرد و با فراهم آوردن هر آنچه رضاشاه دلخواهش بود، خود را به او نزدیک ساخت. جاسوسان و دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی شهربانی در دوره ی آیرم تمام دوایر دولتی و حکومتی را تحت مراقبت های شدید قرار داده، مخالفان حکومت را تعقیب میکردند؛ در همان حال، مطبوعات در آن دوره تحت شدیدترین سانسورها و نظارتها قرار داشتند و امنیت اجتماعی و حتی فردی مردم نیز از سوی جاسوسان و خبرچینان پرشمار شهربانی سلب شد. در همان حال، آیرم از هر راهی برای ثروتاندوزی و کسب مال و مکنت منقول و غیرمنقول وارد میشد. به واسطه ازدواج فرزندش با خواهرزن رضاشاه، بیش از هر زمان دیگر به خاندان سلطنت نزدیک شد و برای شخص رضاشاه هم املاک و ثروت بسیاری فراهم آورد. همواره مواظب بود سوءظن شاه را نسبت به خود و شهربانی برنیانگیزاند. اما نزدیکی آیرم به رضاشاه و قدرت مهارنشدنی او در رأس شهربانی، چندان دوام نیاورد. رضاشاه به تدریج، چنان که شیوه ی او بود، نسبت به آیرم و اعمال او ظنین شد. البته این بار آیرم بر رضاشاه پیشدستی کرد و قبل از آن که به تیر خشم رضاشاه گرفتار آید به بهانه معالجه بیماری راهی خارج از کشور شد و به رغم پیگیری های رضاشاه، دیگر به کشور بازنگشت.
در دوره ی ریاست مختار، تشکیلات اداری و امنیتی شهربانی باز هم گسترش یافت و در شهرها و مناطق بیشتری دوایر شهربانی تأسیس شد.
در دوره رکنالدین مختار، فشار شهربانی و اداره سیاسی آن بر مخالفان سیاسی گسترش یافت و نظم قبرستانی کمنظیری در کشور ایجاد شد. در همین دوره بود که برخی از مهمترین رجال مغضوب کشور به دستور مستقیم شاه و مختار و توسط مأموران اداره سیاسی و آگاهی شهربانی به قتل رسیدند و مخالفان رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته و بیش از پیش منزوی شدند.
در دوره ی مختار اداره ی نگارشات شهربانی که مسئول سانسور نشریات؛ کتاب و روزنامهها بود بر شدت عمل خود افزود و مطبوعات و قلم را به کلی از اعتبار انداخت. در این دوره سانسور و ممیزی به نهایت رسید، تا جایی که حتی تمام مکاتبات و نامههای شخصی مردم با همکاری کارمندان اداره پست خوانده میشد. مأموران آگاهی و اداره تأمینات شهربانی مراقبت شدیدی بر باجههای پستی و فرستندگان و گیرندگان مراسلات و نامهها داشتند تا هرگاه مطلبی حاکی از مخالفت با حکومت در آنها یافت شود، عاملین را تحت تعقیب قرار داده، مجازات کنند.
انگلیسی ها، که خود پایهگذار سلطنت پهلوی بودند گرایش چندانی به آموزش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رضاخان نشان ندادند. با این حال، بسیار مایل بودند از همان آغاز، دستگاه امنیتی و شهربانی رضاخان در سرکوب مخالفان سیاسی بکوشد و «به فعالیت های سیاسی مضر رسیدگی کند». نیروهای اطلاعاتی و امنیتی که در ایران دوره رضاشاه حضور داشتند ترجیح میدادند در بسیاری موارد خود مستقیماً در امور اطلاعاتی ـ امنیتی دخالت کنند و در کشف توطئههای سیاسی رضاخان را یاری نمایند. حسین فردوست نقش فرانسویان را بیش از انگلیسیان در شکلگیری دستگاه اطلاعاتی، جاسوسی و ضداطلاعاتی دوران رضاشاه مؤثر میداند و ترجیح میدهد فرانسویان را پایهگذار و «بنیان گذار دستگاه اطلاعاتی در ایران» معرفی کند.
بنابراین، دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی و کارآگاهی رضاشاه، بدون اینکه از آموزشهای لازم اطلاعاتی و پلیسی برخوردار باشد، مجموعهای از نیروهای نامتجانس را تشکیل میداد که مهمترین وظیفه آن وحشتآفرینی در نقاط مختلف کشور و سرکوب شدید مخالفت ها بود تا رضاشاه در راستای نقض هر چه بیشتر دستاوردهای مشروطیت و پایمال کردن حقوق اساسی مخالفان سیاسی، اجتماعی و مذهبی آسودهتر گام بردارد. بیشترین فعالیت اداره ی تأمینات و پلیس سیاسی رضاشاه در سرکوب گروه های زیر متمرکز شد:
1. دارندگان اندیشه مشروطهخواهی که، با کودتای سوم اسفند 1299 و قدرتیابی و صعود نهایی رضاشاه به تخت سلطنت، دستاوردهای دوران مشروطیت را محکوم به زوال میدانستند؛
2. روحانیان و علمای مذهبی (اسلامی) که، علاوه بر علایق سیاسی، آشکارا نظارهگر دینزدایی و ایجاد محدودیت برای استقلال روحانیان و علما از سوی او بودند؛
3. رجال و سیاستمداران و کارگزاران دولتی، حکومتی و نظامی که با وجود اعلام وفاداری نسبت به رضاشاه و خدمت در مجموعه حاکمیت، همواره مورد سوءظن و خشم رضاشاه بودند، در حالی که رضاشاه، در واقع و یا در دنیای خیال، تصور میکرد هر آن ممکن است از سوی آنان توطئهای بر ضد او در حال شکلگیری باشد. این گروه از رجال و کارگزاران نیز دائماً در بیم و هراس از رضاشاه و دستگاه مخوف اطلاعاتی ـ امنیتی به سر میبردند؛
4. مدیران و تحریریه مطبوعات و نویسندگان کتابها و نشریات که از همان نخستین ماههای کودتای سوم اسفند تحت شدیدترین سانسورها و نظارتهای نظمیه (شهربانی) قرار گرفتند و این روند تا پایان سلطنت رضاشاه ادامه یافت؛
5. ایلات و عشایر که بلافاصله پس از کودتا سرکوب آنان آغاز شد و تا پایان دوران سلطنت رضاشاه همواره از مهمترین دغدغههای او به شمار میرفتند؛
6. عامه مردم که همواره تحت مراقبت شهربانی قرار داشتند و هرگز از آزارهای مأموران فاسد آن آسوده نبودند.
شکلگیری و انسجام نهایی دستگاه اطلاعاتی و پلیس سیاسی رضاشاه مدتها به طول انجامید. اما دستگاه خبرچینی و جاسوسی او از طریق نظمیه (شهربانی) از همان آغازین سالهای کودتای سوم اسفند 1299 فعال بود و مأموران مخفی و جاسوسان پرشمار آن، مردم را تحت مراقبتهای شدید قرار میدادند. با تمام این احوال، دستگاه اطلاعاتی شهربانی و اداره ی تأمینات آن تا دوران ریاست آیرم تکمیل نشد. در دوره آیرم بود که دایرهای ویژه، که به زودی سایر فعالیتهای شهربانی را تحتالشعاع قرار داد، تحت عنوان اداره ی سیاسی تشکیل شد که از آن تحت عناوین «اداره تأمینات»، «پلیس سیاسی» و «اداره ی آگاهی» نیز یاد شده است. تمام این عناوین به دایره ویژه شهربانی که وظیفه اساسی آن تعقیب و سرکوب مخالفان سیاسی رضاشاه بود اطلاق میشد. اداره آگاهی شهربانی در دوره آیرم مأموران بسیاری به خدمت گرفت و آنها را در مناطق مختلف جامعه پراکند. بدین ترتیب تمام دوایر دولتی، وزارتخانهها، مجلس شورای ملی و غیره مملو از جاسوسانی شد که همه روزه گزارش هایی تهیه کرده و برای ریاست شهربانی ارسال میکردند. بر اساس بسیاری از همان گزارش های مخفیانه، که در موارد متعدد چندان هم حقیقت نداشت، مخالفان حکومت و نیز رقبا و دشمنان شخصی ریاست شهربانی و رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته، مجازات میشدند. بسیاری از رجال درجه اول کشور عمدتاً بر اساس گزارش های مخفیانه اداره سیاسی شهربانی مقصر شناخته شده، محاکمه و مجازات میشدند.
پلیس سیاسی، دامنه ی فعالیت های خود را تا خصوصیترین مسائل زندگی مردم گسترده بود. حتی نامههای پستی و مراسلات شهروندان معمولی نیز از سوی مأموران و خبرچینان شهربانی، که در ادارات و دوایر مختلف پست حضور داشتند، خوانده میشد؛ نیز کسانی که میخواستند مسافرت های بین شهری انجام دهند مجبور بودند از اداره سیاسی شهربانی جواز دریافت کنند. پروندهسازیها و پاپوشدوزی های مکرر پلیس سیاسی شهربانی در دوره ی آیرم افزایش چشمگیری یافت و افراد بسیاری، صرفاً در نتیجه پروندهسازی ها و نیز جرمتراشی های پلیس سیاسی و اداره ی تأمینات گرفتار شده از هستی ساقط میشدند.
بدین ترتیب، تقریباً تمامی رجال، شخصیت ها، نمایندگان مجلس شورای ملی، افراد بانفوذ و صاحب مقام، صاحبان حرفهها و مشاغل تجاری و اقتصادی و تمام کسانی که سری در میان سرها داشتند پروندههایی در نزد آیرم و اداره تأمینات و آگاهی او داشتند و او هرگاه اراده میکرد به وسیله همین پروندهسازی های عمدتاً جعلی و ساختگی فرد موردنظر را به خاک سیاه مینشانید؛ این پروندهسازی ها، در عین حال، راهی پرسود برای ثروتاندوزی آیرم و رؤسای وقت شهربانی بود. بسیاری از دارندگان پرونده سیاسی در شهربانی مبالغی کلان و یا اموال و دارایی های غیرمنقول بسیاری در ازاء مطرح نشدن آن، به رئیس شهربانی میپرداختند تا از عقوبت فرجام خلاصی یابند.
پس از پایان دوران ریاست آیرم بر شهربانی و انتصاب رکنالدین مختار به جای او، اداره ی تأمینات و پلیس سیاسی باز هم حیطه فعالیت و عمل خود را گسترش داد. تعداد کارآگاهان و افسران اطلاعاتی بیشتر شد و شمار جاسوسان و خبرچینان به «شمار ستارگان آسمان!!» افزایش یافت. جوّ بدبینی در میان مردم و ترس و نگرانی دائمی از خبرچینان شهربانی همگانی شد. علاوه بر مخالفان سیاسی و تمام کسانی که گمان مخالفت درباره آنان میرفت، تمام رجال، شخصیتها و کارگزاران دولت و حکومت نیز در سیطره جاسوسان و خبرچینان اداره ی تأمینات (آگاهی) قرار گرفتند و خوششانسترین آنان کسی بود که گزارش کمتر مغرضانهتری درباره او تدوین و به رؤسای شهربانی تسلیم میشد. در دوران مختاری، دستگاه دادگستری و وزارت عدلیه، بیش از پیش، تحت سیطره شهربانی و اداره سیاسی آن قرار گرفت و بر اساس پروندههای تنظیمی شهربانی بود که بیشتر محاکمه شوندگان در دادگستری محکوم میشدند. اصولاً قضات و وزارت عدلیه چارهای جز پذیرش دیدگاههای شهربانی نداشتند. مانند دوران آیرم، در دوره مختاری هم پروندهسازی برای رجال و شخصیتهای کوچک و بزرگ کشور، از امور جاری اداره تأمینات شهربانی محسوب میشد و رجال کشور در دوایر مختلف حکومتی و دولتی از اداره ی تأمینات (آگاهی) شهربانی سخت در هراس بودند. در دوران ریاست مختاری، علاوه بر رجال کشوری، افسران و فرماندهان نظامی نیز، با شیوههایی خاص، تحت مراقبت و کنترل کارآگاهان و جاسوسان اداره ی تأمینات قرار گرفتند.
در دوران مختاری هم پروندهسازی های جعلی و پاپوشدوزی درباره اتباع کشور بسیار رایج بود و مأمورین تأمینات شهربانی به صرف مظنون شدن به افراد، آنان را بازداشت میکردند و مدت ها تحت آزار و شکنجه قرار میدادند.
منبع: ساواک ، مظفر شاهدی ، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صص 45 - 30
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}